۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

یهویی دیدمش ...

داشتم برگه های ترجمه ام رو نیگاه می کردم،
که یهویی برخوردم به این بیت:

" وقتی که خاکم می کنید،
بهش بگید پیشم نیاد؛
بگید که رفت مسافرت،
شماره ای بِهِم نداد.
"

عادت دارم،
چیزای جالبی رو که می شنوم،
هر جا،
هر چیزی که دَمِ دستم باشه،
توش یادداشت می کنم.
می دونم،
اینم یکی از هموناس :)

هیچ نظری موجود نیست: